۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

سی و سه سال گذشت ...

شكوه ، تقوا و شگفتي از زيبايي شور انگيز طلوع خورشيد را بايد از دور ديد
اگر نزديكش شويم از دستش داده ايم .
لطافت و زيبايي گل در زير انگشتان تشريح مي پژمرد
آه كه عقل اين ها را نمي فهمد

حالا هیچ کس نمی داند در این روزهایی که گذشت و می گذرد دلتنگی معنایی نمی یابد چون دیدن نگاه عمیق شما به افق کویر مزینان از دور زیباست ...
حالا ما ماندیم واین شهر بی تپش ....
بگذار ما این روزها را تنها در رنج بمانیم شاید عبرت بگیریم از این تاریخی که  تکرارمی کنیم، از این فریاد بیداد گران در گوشمان....

دلم تنگه برای دیدنت ...


۱ نظر:

  1. سلام
    رزاس عزیز
    ممنون که تو آرزو های خوبتون منو هم شریک کردین
    .
    .
    .
    برای فهمیدن معلم شهید، ممارست زیادی لازم هست.
    روزی دل همه ما باز می شود و چشممان روشن و می توانیم باهم آزادانه از شریعتی ها بگوییم...
    راستی برام جالبه که شما هم توکا می خوانید ... توکای مقدس رو می گم

    پاسخحذف

در نظربازي ما بي خبران حيرانند