۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

نگفتمت مرو آنجا كه آشنات منم ...؟


نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟!
درين سراب فنا چشمه ي حيات منم!
وگر بخشم روی صدهزارسال ز من
بعاقبت بمن آيی که منتـهات منم
نگفتمت که بنقش جهان مشو راضی
که نقش‌بند سراپردهء رضات منم
نگفتمت منم بحروتو يکی ماهی
مرو بخشک که دريای با صفات منم
نگفتمت که چو مرغان بسوی دام مرو
بيا که قوت پرواز و پروپات منم
نگفتمت که ترا ره زنند و سرد کنند
که آتش و تـپـش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمة صفات منم
نگفتمت که مگو « کار بنده از چه جهت
نظام گيرد؟» خلاق بی‌جهات منم
اگر چراغ‌ دلی دانک راه خانه کجاست
وگر خدا صفتی! دانک کدخدات منم

مولانا جلال الدين 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در نظربازي ما بي خبران حيرانند